–
نویسنده:
مهدی خدامیان آرانی
در قسمتی از کتاب ” آسمانی ترین عشق “، می خوانیم: «امام با شنیدن سخنان پیرمرد اشک از چشمانش جاری شد. راستش را بخواهی هر کس در آن محفل بود اشکش جاری شد. پیرمرد یک عمر آرزویی داشته است و اکنون دیگر از رسیدن به آرزوی خود ناامید شده است، آن هم چه آرزویی، آرزوی فداکاری کردن و شمشیر زدن در رکاب امام زمان خویش ولی اکنون دیگر توان راه رفتن ندارد. او چه می توانست بکند، جز اینکه اشک بریزد و بر آرزوی از دست رفته خویش گریه کند. همه منتظر بودیم ببینیم که امام صادق (ع) چه جوابی به او می دهد.
تو همواره با ما خواهی بود، طاقت دوری یارم را ندارم، آنانی که بر منبرهای نوری می نشیند، کسانی که صورت های نورانی دارند، عبادتی که ادامه پیدا می کند، مگر شما عملی را می شناسید، چرا پیامبر گریه می کند؟ در سه لحظه شاد خواهی بود، آیا تو را شاد کردم، ستارگانی که در زمین منزل می کنند، از ترس روز قیامت در امان هستیم و آیا تو را بشارت بدهم از جمله عناوین کتاب ” آسمانی ترین عشق “است.»
تو همواره با ما خواهی بود، طاقت دوری یارم را ندارم، آنانی که بر منبرهای نوری می نشیند، کسانی که صورت های نورانی دارند، عبادتی که ادامه پیدا می کند، مگر شما عملی را می شناسید، چرا پیامبر گریه می کند؟ در سه لحظه شاد خواهی بود، آیا تو را شاد کردم، ستارگانی که در زمین منزل می کنند، از ترس روز قیامت در امان هستیم و آیا تو را بشارت بدهم از جمله عناوین کتاب ” آسمانی ترین عشق “است.»
1.4
82
j
هنوز بررسیای ثبت نشده است.