آن مرد در باران رفت
کتاب گویای «آن مرد در باران رفت» سرگذشت پر فراز و نشیب سمیرا، خواهران و برادرانش، از دست دادن پدر و مادرش در حمله هواپیماهای عراقی و بمباران شهرها و روستاهای بی دفاع خرم آباد قهرمان است. شما را به شنیدن این اقتباس نمایشی از ادبیات داستانی دوران دفاع مقدس دعوت می کنیم.
سمیرای امروز بیست و هشت ساله است و در کنار مزار پدر از گذشته های دور حرف می زند. فصل هایی که برای او ، مادر، خواهرها و برادرهایش بسیار سخت گذشته است. روزهایی که پدر در جبهه بود.
روزهایی که پدر در لباس بسیجی به رزمندگان خدمت می کرد؛ روزهایی که با آمدن، دیدن و حضور پدر در خانه شیرین ترین لحظه ها برای همه اعضای خانواده رقم می خورد. روزهایی که پدر سوی چشم هایش کم شده بود و باوجود درد پاهایش، باز هم عاشقانه برای خدمت و تکلیف به جبهه می رفت.
روزهای جبهه و جنگ، روزهای اسرار ناگفته پدر از جنگ. روزهای دلتنگی پدر برای خاکریزها، کانال ها و سنگرها؛ روزهایی که پدر از گلستان و گل های خوشبوی آن و رزمنده های جوان با عشق سخن می گفت؛ روزهای گفتنی های پدر از ایثار، گذشت، اخلاص و شهادت …
نمایشنامه اقتباسی صوتی آن مرد در باران رفت اثر شهرام شفیعی را در 6 قسمت بشنوید.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.