کتاب ته بساط اثر علی اکبر سعیدی سیرجانی است که شامل بخش های که هیچی، این حکایت، آسید ابول، اقدم نُسَح، جوانمرد دشتستانی، که به تلبیس و حیل …، عرصه س سیمرغ، ترا که خانه …، روستائی شد در آخور …، قاری مفلس اصفهانی،چنان قحط سالی شد …، این کجا و آن کجا، هر دو شیرازی، مدرسه ی الهی، من و این کارها … و احمد است.
سعیدی سیرجانی در مقدمه کتاب ته بساط نوشته است:
این کتاب در تهران حروفچینی و چاپ شده و قرار است همزمان در ایران و خارج از ایران منتشر گردد، اما بعید می دانم چاپ ایرانش به این سالها و ماه ها به دست خواننده ای برسد. امیدوارم معاندان کج اندیشی که دور گود زورخانه نشسته اند و فریاد لنگش کنشان در فضا پیچیده است، با شنیدن این خبر بوق و کرنا برندارند و سر و صدا راه نیاندازند که واویلا، در ایران اسلامی اختناق حکمفرماست. خیر مطلقا همچو چیزی نیست. ولایت مطلقه فقیه کجا و اختناق فکری و فرهنگی کجا؟
در بخش آغازی کتاب ته بساط سعیدی سیرجانی می خوانیم:
به درویش گفتند بساطت را جمع کن دهنش را گذاشت روی هم. بنده هم چون خیال دارم بساطم را جمع کنم چون چاره ای ندارم جز به حراج گذاشتن ته بساط و این ته بساط زندگی بی حاصل من است که دیگر نه حالی برای نوشتن مانده و نه مجالی.
در مورد مقالات کتاب ته بساط و نوشته های دیگرم می خواهم نکته ای به عرض خوانندگان برسانم که از نزدیک فیض زیارتشان نصیبم نیفتاده است. و آنان هم با شیوه زندگی بنده آشنایی ندارند. و آن اینکه هرچه نوشته ام در هر دوره و زمان عقیده ام بوده. بی اندکی مصلحت اندیشی و تقیه ای و چه بسا که در بسیاری موارد تشخیصم غلط بوده است…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.