با دوستی و همدلی
برای عزیزانم شهلا شفیق و رضا ناصحی
گفت سرما نخورده گفت و ترسیدم ترسیدم که رد غصه ،باشد کار ،غصه که به بغض زده یا شاید شکسته و به گریه کشیده و ، گرفتن صدایش کار گریه باشد.
بهت و انتظار هم بود اما نه به اندازه ی ترس که توی همان چند ثانیه که طول کشیده بود یا یک دقیقه یا هرچه زبانم را بند آورده بود. منتظر مانده بودم خودش چیزی بگوید گو که ترس از جوابی که میداد پیش پیش برم داشته بود جوابی که میخواستم ، بشنوم و نمیخواستم نمیتوانستم طاقت ضربه اش را ندارم چون
این کتاب را می توانید در سایت باشگاه ادبیات رایگان دانلود کنید.