نویسنده در این کتاب در پی آن است تا روش جذابتری در تفسیر قصههای پریوار که نهتنها برای ما ناآشنا نیست، بلکه در فرهنگمان پیشینهای بس کهن، دارد، شناسایی کند و آن شیوه، تفسیر قصه دستکم از سه منظور یا بازنمودن سه لایه مختلف آن است که بهتدریج عمیقتر میشوند.
نویسنده ما را از توقف در سطح و ظاهر کلام منصرف میدارد و دعوت میکند که ورای ظاهر اشخاص قصه، به اعتقاد وی، ظاهر قصه متضمن نوعی استعاره و تمثیل رمزی مستور است که بطن مستور یا سر قصه محسوب میشود.
پس قالب قصه، ظرف معنی است یا همچنانکه مولانا گفته، قصه همچون پیمانهای است و سر باطنی بسان دانهای که درون ظرف میگنجد و بنابراین آنچه اهمیت دارد، دانه معنی است نه پیمانه صورت.