سمفونی روحانی
این داستان، پیش از این با عنوان “آهنگ روستایی “به فارسی برگردانده شده اینک ترجمهای دیگر از آن، عرضه میگردد .
داستان، بیانگر عشقی است توام با تیره روزی .راوی، که پدر روحانی است از چگونگی نجات دخترکی نابینا سخن میگوید ; دخترکی گنگ که پیش از این با پیرزنی در کلبهای زندگی میکرده پس از مرگ او، با پدر روحانی به منزل او آمده است .
رفتار اولیه خانواده پدر روحانی، اعتراض گونه است .اما آنان به تدریج با دخترک خو میگیرند” .پدر “در امر یادگیری و خواندن و نوشتن به کمک او میشتابد و همین مایه نزدیکی و شفقت عشقی عمیق در دل دختر پدید میآورد .از یک سو، “ژک”، پسر همین کشیش، به او عشق میورزد و پس از آن اهل خانواده از این قضیه باخبر میشوند .
اما دخترک که نام “ژرترود ” بر او نهاده شده فقط به پدر روحانی دلبستگی و علاقه دارد .روزها میگذرد و “ژرترود “در پی عمل جراحی، چشم به دنیای روشن میگشاید .
در حالی که خانواده کشیش منتظر بازگشت او از بیمارستان هستند باخبر میشوند که “ژرترود”، برای چیدن گل در اطراف روخانهای، به داخل آب سقوط کرده اما او را از مرگ نجات دادهاند .
پس از آن، وقتی که پدر روحانی با “ژرترود “مواجه میشود، این سخن مسیح را از زبان او میشنود” :چنانچه نابینا بودید، هرگز گناهی نمیداشتید …”
هنوز بررسیای ثبت نشده است.