هی بادهای دری!
از شعر “ناتاشا که فکر می کردند مَردی”:
تو صحنه را ترک کردی و رفتی
و اعتیاد نمایش را برجا گذاشتی
درست یادم هست:
دو کاسه شگرف پر از چشم روی دوشهایت بود
و شانه هات به انتظار اطوار ضحاک می خارید
تو اعتیاد نمایش را برجا گذاشتی
درست یادم هست…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.