به منظور خاصی دیوان شاعران ژرف نگر و خیال پرداز زبان شیرین پارسی را مطالعه میکنم. هرچه در فراخنای آسمان اندیشه این شاعران که چون نقاشی پیره دست تمام مظاهر و جلوه های زندگی را با نوک قلم ترسیم کرده و میکنند بیشتر مجال پرواز مییابم بیش از پیش، از اینهمه جلوه گریها دستخوش حیرت و سرگشتگی میشوم.
توجه به حقیقت مطلق، بازگشت به ابدیت، پاکی و پرهیزگاری، وحدت و یگانگی، مردی و مردانگی، نیاز به دوستی و صفا و وفا، رشک و غیرت، شادکامی و ناکامی، بی نیازی و بی اعتنایی به جهان گذران و … که هریک فصلی است دلکش در کنار زیباییهای مطلق و طبیعی و دست نخورده، در طول تاریخ هزار ساله ادب فارسی شاهکارهایی آفریده که در جهان آفرینش بینظیر و مانند است.
به حقیقت دقیقه و نکته ای نیست که از ذهن خلاق و نقش آفرین شاعران این سرزمین به دور مانده باشد. یکی از فصلهای دل انگیز شعر فارسی مناظره هایی است که از زبان همه و همه گفت و گو میکند. آنچه در ضمن مطالعه مرا جلب و جذب نمود همین گفت و گوهاست که حقیقتا شیرینتر از قند مکرر بر مذاق جان مینشیند و مرا حیف آمد یادداشتهایی را که برداشتهام از دید صاحبنظران دور بماند.
ناگفته نماند: شعرهایی انتخاب شده که با گفتم-گفتا-گفت آغاز شده و پایان یافته است، و این خود از نظر شعری صنعتی است. متجاوز از دویست کتاب ورق خورده است که در بعضی از آنها حتی یک بیت موردنظر هم دیده نشده…